جمعه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۰۲ ق.ظ
موسمی
در این دریا کمی آهسته با من باش اما
کمی نه تا به حد آغشته با من باش اما
که یاران می روند نوبت به نوبت، من که خودخواهم
اگر رفتم تو هم پیوسته با من باش اما
مرد باران
- ۹۲/۰۳/۱۰
در این دریا کمی آهسته با من باش اما
کمی نه تا به حد آغشته با من باش اما
که یاران می روند نوبت به نوبت، من که خودخواهم
اگر رفتم تو هم پیوسته با من باش اما
مرد باران
مهیای رفتنی
وسعت دریایی را می مانی که هرم نفس های خورسید عشق ، تو را به خود خوانده است
دوست داری که محو شوی از زمین و اهل شوی آسمان را
که "نفخت فیه من روحی "را باور داری
دوست داری به اصل خویش برگردی ،به وصل خویش
یقین داری تقرب را
که از" خود" تو تا " خدا " یک حرف تفاوت بیشتر نیست
برو " خودخواه بشکوه ...!
برو
هر چند دوستانت دچار باشند
همین است دیگر؛
فرزند عزیز زمین که باشی آسمانی ها تو را رها نمی کنند
و در این پیکارِ هماره - آسمانی ها جاذبه شان چیره است
برو خودخواه بشکوه ...!
نصیبت آسمان و رضوان
ای مرد باران