در این دریا کمی آهسته با من باش اما
کمی نه تا به حد آغشته با من باش اما
که یاران می روند نوبت به نوبت، من که خودخواهم
اگر رفتم تو هم پیوسته با من باش اما
مرد باران
- ۲ نظر
- ۱۰ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۰۲
در این دریا کمی آهسته با من باش اما
کمی نه تا به حد آغشته با من باش اما
که یاران می روند نوبت به نوبت، من که خودخواهم
اگر رفتم تو هم پیوسته با من باش اما
مرد باران
در کنج دلم جای تو باقیست آری
در یاد دلم یاد تو یادیست آری
گرچه سخنم باز نمودم مبهم
بر هر دو لبم کام تو جاریست آری
مرد باران
دیروز که چشمم همه در غم می سوخت
در خواب خیال غصه و غم می سوخت
امروز که چشمم به دو چشمت روشن
کاری نشده است، چشم بر هم می سوخت
مرد باران
دعایی کن به وقت عاشقی یک بار
در آن دم در بر آن باشی و آن یار
دعا کن شاید این معنا تلفظ گردد و افتد
پر پرواز نیستیم لیکن نباشیم ما همان یک بار
مرد باران