چهارشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۴ ق.ظ
دست نوشته ای قدیمی
من خواب رفته ام
من در همین حوالی بی گمان هبوط کرده ام
چه کسی می داند؟
شاید بتوان مرز های نگاهت را رد کرد
و آنگاه
پشت پرچین خیالت
گونه های پر از مهر تو را نوازش کرد
و عطر گیسوانت را از باد چشید ..
دریا سبزه سبز، آبی آبی، سیاه سیاه ..
و ماه بالای سر آسمان سردش شده است
انگار کسی دکمه ی دمای ماه را
روی صفر درجه تنظیم کرده باشد
آن طور که حتی
جواب نگاه های مرا هم نتواند بدهد
به آسمان خیره می شوم
و این چند تکه ابر مزاحم خلوت ام با ستاره ها می شوند
می خواهم به پرواز بیاندیشم و ..
رها باشم
بال بزنم، بال بزنم ..
نه
چون حالا که دارم بال بال می زنم برای رسیدنت.
- ۹۴/۰۷/۰۱