وقتی خدا رو دوست دارم
رویِ تَختِ بیمارِستان هَم کِه باشَم "به بَغَلیم لَبخند میزَنم کِه روحیه بِگیره"
- ۱ نظر
- ۱۵ بهمن ۹۰ ، ۱۴:۲۲
وقتی خدا رو دوست دارم
رویِ تَختِ بیمارِستان هَم کِه باشَم "به بَغَلیم لَبخند میزَنم کِه روحیه بِگیره"
وقتی خدا رو دوست دارم
موقع تقسیم کردن " اول تو بعد من "
وقتی خدا رو دوست دارم
تو یه وسیله نقلیه عمومی " بِه خودَم اِجازِه نِشَستَنُ نِمیدَم ، وقتی بِبینَم یِه بُزرگتر یا خسته تر وایستاده "
وقتی خدا رو دوست دارم
ناراحتی ها" بَرای خودَمَم زیادیه،لازم نیست بَقیه بدونَن"
وقتی خدا رو دوست دارم
تو کارها "رِضایَتِ خُدا از رِضایَتِ دیگران مُهم تَرِـه "
وقتی خدا رو دوست دارم
بِه خودَم اِجازه بی اِحترامی به بقیه رو نِمیدم ، "چون نِمیخوام کسی بِهم بی اِحترامی کُنه"
وقتی خدا رو دوست دارم
همیشه تو رابطِه ها " کمالِ اِحتیاط رو رَعایت میکُنَم "وقتی خدا رو دوست دارم
همین که دیدم یکی دستش پُرِه و وسایلاش سَنــگــیـن ـِه
" میرَم میگم بذارید کُمَکِتون کنم"وقتی خدا رو دوست دارم
تو خیابون که راه میرم " سعی میکنم مُزاحم راه رفتن بقیه نشم "