وقتی خدا رو دوست دارم
یکی که اشتباهی شمارِه ام رو میگیره و شروع میکنه به دردِ و دِل کردن باهام ،" میذارم تا آخر حرفِش رو بزنه و خالی شه ، آخرشم میگم خیالت تخت نِمیشناسمت"
- ۰ نظر
- ۱۵ بهمن ۹۰ ، ۱۴:۱۲
وقتی خدا رو دوست دارم
همین که دیدم یکی دستش پُرِه و وسایلاش سَنــگــیـن ـِه
" میرَم میگم بذارید کُمَکِتون کنم"وقتی خدا رو دوست دارم
تو خیابون که راه میرم " سعی میکنم مُزاحم راه رفتن بقیه نشم "وقتی خدا رو دوست دارم
نسبت به بقیه"فکر خوب میکنم مَگه اینکه خَلافش ثابت شه"وقتی خدا رو دوست دارم
صبح زود که میخوام برم سر کار "موتورم رو تا سر کوچه هُل میدم، یـِ وقت کسی از صِداش بیدار نشه "وقتی خدا رو دوست دارم
بهم که فُحش بدی "خوشحال میشم که نمیتونم بهت فُحش بدم "
وقتی خدا رو دوست دارم
یکی اَزَم ساعت بپُرسه "ثانیه هاش رو هم میگم"وقتی خدا رو دوست دارم
همه رو دوست دارَم "مگه اینکه خلافش ثابت بشه"
وقتی خدا رو دوست دارم
دُرُست شدن "اول خودم بعد دیگران"
وقتی خدا رو دوست دارم
حداقل ـِش این ـِه "یکی رو دوست دارم که یه روز بهش میرسم"